سفارش تبلیغ
صبا ویژن
با آبْ خود را از بوی آزارنده پاک کنید و به خودتان برسید که خداوند ـ عزّوجلّ ـ، بنده پلشتی را که هرکس کنارش بنشیند، از [بوی بد] او رنجه شود، دشمن می دارد . [امام علی علیه السلام]

رحمت و مهربانی پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم)

عامل او برای نفوذ و توسغه ی اسلام در هر جا خود قرآن کریم و محتوای آن است. و عامل دوم بعد از قرآن کریم شخصیت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خلق و خو، سیره، طرز رفتار، نوع رهبری و مدیریت ایشان، است که حتی بعد از وفاتش هم تاریخ زندگی پیامبراعظم (صلی الله علیه وآله وسلم) یعنی سیره¬ی ایشان که بعد در تاریخ نقل شده است – خود این سیره ی تاریخی عامل بزرگی برای پیشرفت اسلام بوده است.
« فبما رحمة من الله لنت لهم ...» خدا به پیامبرش خطاب می کند: (ای پیامبر گرامی به موجب رحمت الهی به تو، در پرتو لطف خدا، تو نسبت به مسلمین اخلاق لین و نرم و بسیار ملایمی داری، روحیه ی تو روحیه ای است که با مسلمین همیشه در حال ملایمت حلم، بردباری، حسن خلق، تحمل، عفو و امثال اینها هستی.
در ادامه ی این آیه ی شریفه آمده: « و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم‏و استغفر لهم و شاورهم فی الامر... » اگر این خلق و خوی تو نبود، اگر به جای این اخلاق نرم و ملایم، اخلاق خشن و درشتی داشتی، مسلمانان ازدور تو پراکنده می شدند، یعنی اخلاق تو یک عاملی برای جذب مسلمین است.
این خودش نشان می دهد که رهبر، مدیر و آن که مردم را به اسلام دعوت می کند و می خواند یکی از شرایطش این است که در اخلاق شخصی و فردی اش نرم و ملایم باشد. البته نرمش در مسایل شخصی و صلابت در مسایل اصولی. (1)
خداوند متعال علت گرایش مردم به پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) را علاقه و مهری دانسته که ایشان به آنان مبذول می داشتند، باز خداوند متعال دستور می دهد که ببخششان و بر ایشان استغفار کن و با آنان مشورت نما. اینها همه ازآثار محبت و دوستی است، همچنان که رفق و حلم و تحمل، همه از شؤون محبت و احسانند.(2)

پی‌نوشت‌ها:

1- سیری در سیره ی نبوی، علامه شهید مطهری ص 235 تا 237.
2- جاذبه و دافعه ی علی (سلام الله علیه)، علامه شهید مطهری، ص 69.
منبع: مجموعه آثارشهیدعلامه مطهری

کلام نور

روزه و صبر

عن الصادق علیه السلام فى قول الله عزوجل: «واستعینوا بالصبر و الصلوة‏» قال: الصبر الصوم.
امام صادق علیه السلام فرمودند: خداوند عزو جل که فرموده است: از صبر و نماز کمک بگیرید، صبر، روزه است.
وسائل الشیعه، ج 7 ص 298، ح 3

روزه و صدقه

قال الصادق علیه السلام: صدقه درهم افضل من صیام یوم.
امام صادق علیه السلام فرمودند: یک درهم صدقه دادن از یک روز روزه مستحبى برتر و والاتر است.
وسائل الشیعه، ج 7 ص 218، ح 6

روزه ناقص

قال الباقر علیه السلام: لا صیام لمن عصى الامام و لا صیام لعبد ابق حتى یرجع و لا صیام لامراة ناشزة حتى تتوب و لاصیام لولد عاق حتى یبر. امام باقر علیه السلام فرمودند: روزه این افراد کامل نیست:
1 - کسى که امام (رهبر) را نافرمانى کند. 2 - بنده فرارى تا زمانى که برگردد. 3 - زنى که اطاعت‏شوهر نکرده تا اینکه توبه کند. 4 - فرزندى که نافرمان شده تا اینکه فرمانبردار شود.
بحار الانوار ج 93، ص 295.

روزه بى ارزش

قال امیرالمومنین علیه السلام: کم من صائم لیس له من صیامه الا الجوع و الظما و کم من قائم لیس له من قیامه الا السهر و العناء.
امام على علیه السلام فرمودند: چه بسا روزه‏دارى که از روزه‏اش جز گرسنگى و تشنگى بهره‏اى ندارد و چه بسا شب زنده‏دارى که از نمازش جز بیخوابى و سختى سودى نمى‏برد.
نهج البلاغه، حکمت 145

حکمت های شگرف

حکمت111 نهج البلاغه: عشق تحمل ناشدنى امام على [علیه السلام] (اعتقادى)
قَالَ المام علیٌ[علیه السلام] وَ قَدْ تُوُفِّیَ سَهْلُ بْنُ حُنَیْفٍ الْأَنْصَارِیُّ بِالْکُوفَةِ بَعْدَ مَرْجِعِهِ مَعَهُ مِنْ صِفِّینَ وَ کَانَ أَحَبَّ النَّاسِ إِلَیْهِ لَوْ أَحَبَّنِى جَبَلٌ لَتَهَافَتَ معنى ذلک أن المحنة تغلظ علیه فتسرع المصائب إلیه و لا یفعل ذلک إلا بالأتقیاء الأبرار و المصطفین الأخیار و هذا مثل قوله [علیه السلام] .
حضرت علی (علیه السلام) : (پس از بازگشت از جنگ صفّین ، یکى از یاران دوست داشتنى امام ، سهل بن حْنیف از دنیا رفت ) فرمودند : اگر کوهى مرا دوست بدارد ، در هم فرو مى ریزد .( یعنى مصیبت ها به سرعت به سراغ او آید ، که این سرنوشت در انتظار پرهیزکاران و برگزیدگان خداست ، همانند آن در حکمت 112 آمده است).
حکمت 112: مشکلات شیعه بودن!! (اعتقادى ، سیاسى)
مَنْ أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَلْیَسْتَعِدَّ لِلْفَقْرِ جِلْبَاباً و قد یؤول ذلک على معنى آخر لیس هذا موضع ذکره.
درود خدا بر ایشان، فرمودند : هر کس ما آهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را دوست بدارد ، پس باید فقر را چونان لباس رویین بپذیرد .(یعنى آمادة انواع محرومیت ها باشد)
حکمت 113 : ارزش هاى والاى اخلاقى (اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لَا مَالَ أَعْوَدُ مِنَ الْعَقْلِ وَ لَا وَحْدَةَ أَوْحَشُ مِنَ الْعُجْبِ وَ لَا عَقْلَ کَالتَّدْبِیرِ وَ لَا کَرَمَ کَالتَّقْوَى وَ لَا قَرِینَ کَحُسْنِ الْخُلُقِ وَ لَا مِیرَاثَ کَالْأَدَبِ وَ لَا قَائِدَ کَالتَّوْفِیقِ وَ لَا تِجَارَةَ کَالْعَمَلِ الصَّالِحِ وَ لَا رِبْحَ کَالثَّوَابِ وَ لَا وَرَعَ کَالْوُقُوفِ عِنْدَ الشُّبْهَةِ وَ لَا زُهْدَ کَالزُّهْدِ فِى الْحَرَامِ وَ لَا عِلْمَ کَالتَّفَکُّرِ وَ لَا عِبَادَةَ کَأَدَاءِ الْفَرَائِضِ وَ لَا إِیمَانَ کَالْحَیَاءِ وَ الصَّبْرِ وَ لَا حَسَبَ کَالتَّوَاضُعِ وَ لَا شَرَفَ کَالْعِلْمِ وَ لَا عِزَّ کَالْحِلْمِ وَ لَا مُظَاهَرَةَ أَوْثَقُ مِنَ الْمُشَاوَرَةِ .
درود خدا بر ایشان، فرمودند : سرمایه اى از عقل سودمندتر نیست ، و هیچ تنهایى ترسناک تر از خودبینى ، و عقلى چون دوراندیشى ، و هیچ بزرگوارى چون تقوى ، و همنشینى چون اخلاقى خوش ، و میراثى چون ادب ، و رهبرى چون توفیق الهى ، و تجارتى چون عمل صالح ، و سودى چون پاداش الهى ، و هیچ پارسایى چون پرهیز از شُبهات ، و زُهدى همچون بى اعتنایى به دنیاى حرام ، و دانشى چون اندیشیدن ، و عبادتى چون انجام واجبات ، و ایمانى چون حیاء و صبر . و خویشاوندى چون فروتنى ، و شرافتى چون دانش ، و عزّتى چون بردبارى ، و پشتیبانى مطمئن تر از مشورت کردن نیست.
حکمت 114 : جایگاه خوشبینى و بدبینى در جامعه(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] إِذَا اسْتَوْلَى الصَّلَاحُ عَلَى الزَّمَانِ وَ أَهْلِهِ ثُمَّ أَسَاءَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ لَمْ تَظْهَرْ مِنْهُ حَوْبَةٌ فَقَدْ ظَلَمَ وَ إِذَا اسْتَوْلَى الْفَسَادُ عَلَى الزَّمَانِ وَ أَهْلِهِ فَأَحْسَنَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ فَقَدْ غَرَّرَ .
درود خدا بر ایشان، فرمودند : هرگاه نیکوکارى بر روزگار و مردم آن غالب آید ، اگر کسى دیگرى گمان بد برد ، در حالى که از او عمل زشتى آشکار نشده ستمکار است ، و اگر بدى بر زمانه و مردم آن غالب شود و کسى به دیگرى خوش گمان باشد، خود را فریب داد.
حکمت 115 : توجه به پایان پذیرى دنیا (اخلاقى)
وَ قِیلَ لَهُ [علیه السلام] کَیْفَ نَجِدُکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ ع کَیْفَ یَکُونُ حَالُ مَنْ یَفْنَى بِبَقَائِهِ وَ یَسْقَمُ بِصِحَّتِهِ وَ یُؤْتَى مِنْ مَأْمَنِهِ .
درود خدا بر ایشان، ( شخصى از امام پرسید حال شما چگونه است ؟) فرمودند: چگونه خواهد بود حال کسى که در بقاى خود ناپایدار ، و در سلامتى بیمار است ، و در آنجا که آسایش دارد مرگ او فرا مى رسد!
حکمت 116 : انسان و انواع آزمایش ها(اعتقادى ، اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] کَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِالْإِحْسَانِ إِلَیْهِ وَ مَغْرُورٍ بِالسَّتْرِ عَلَیْهِ وَ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِیهِ وَ مَا ابْتَلَى اللَّهُ أَحَداً بِمِثْلِ الْإِمْلَاءِ لَهُ .
درود خدا بر ایشان، فرمودند : چه بسا کسى که با نعمت هایى که به او رسیده ، به دام افتد، و با پرده پوشى بر گناه، فریب خورد ، و با ستایش شدن ، آزمایش گردد ؛ و خدا هیچ کس را به چیزى همانند مهلت دادن ، نیامرزد.
حکمت 117 : پرهیز از افراط و تفریط در دوستى با امام [علیه السلام](اعتقادى، اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] هَلَکَ فِیَّ رَجُلَانِ مُحِبٌّ غَالٍ وَ مُبْغِضٌ قَالٍ .
درود خدا بر ایشان، فرمودند: دو تن به خاطر من به هلاکت رسیدند : دوست افراط کننده ، و دشمن دشنام دهنده.
حکمت 118 : استفاده از فرصت ها (اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] إِضَاعَةُ الْفُرْصَةِ غُصَّةٌ .
درود خدا بر ایشان، فرمودند : از دست دادن فرصت ها ، اندوهبار است .
حکمت 119 : ضرورت شناخت دنیا (اخلاقى، تربیتى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَثَلُ الدُّنْیَا کَمَثَلِ الْحَیَّةِ لَیِّنٌ مَسُّهَا وَ السَّمُّ النَّاقِعُ فِى جَوْفِهَا یَهْوِى إِلَیْهَا الْغِرُّ الْجَاهِلُ وَ یَحْذَرُهَا ذُو اللُّبِّ الْعَاقِلُ .
درود خدا بر ایشان، فرمودند : دنیاى حرام چون مار سمى است ، پوست آن نرم ولى سم کشنده در درون دارد ، نادان فریب خورده به آن مى گراید ، و هوشمند عاقل از آن دورى گزیند.
حکمت 120: روانشناسى قبائل قریش(علمى، اجتماعى، تاریخى)
وَ سُئِلَ [علیه السلام] عَنْ قُرَیْشٍ فَقَالَ أَمَّا بَنُو مَخْزُومٍ فَرَیْحَانَةُ قُرَیْشٍ نُحِبُّ حَدِیثَ رِجَالِهِمْ وَ النِّکَاحَ فِى نِسَائِهِمْ وَ أَمَّا بَنُو عَبْدِ شَمْسٍ فَأَبْعَدُهَا رَأْیاً وَ أَمْنَعُهَا لِمَا وَرَاءَ ظُهُورِهَا وَ أَمَّا نَحْنُ فَأَبْذَلُ لِمَا فِى أَیْدِینَا وَ أَسْمَحُ عِنْدَ الْمَوْتِ بِنُفُوسِنَا وَ هُمْ أَکْثَرُ وَ أَمْکَرُ وَ أَنْکَرُ وَ نَحْنُ أَفْصَحُ وَ أَنْصَحُ وَ أَصْبَحُ .
درود خدا بر ایشان: (از امام دربارة قریش پرسیدند) فرمودند : اما بنى مخزوم ، گُل خوشبوى قریشند ، که شنیدن سخن مردانشان ، و ازدواج با زنانشان را دوست داریم ؛ اما بنى عبد شمس (1) بد اندیش تر و بخیل تر مى باشند ، و اما ما (بنى هاشم) آنچه در دست داریم بخشنده تر ، و براى جانبازى در راه دین سخاوتمندتریم . آن ها شمارشان بیشتر اما فریبکارتر و زشت روى ترند و ما گویاتر و خیرخواه تر و خوش روى تریم.(2)
1. ضرورت تعدیل خوش بینى (آپتى میسم Optemism) و بد بینى (پسى میسم Pessimesm ).
2. بنى عبد شمس ، همان امویان هستند، که عبد شمس پسر عموى هاشم بن عبدالمطلب بود
منبع: نهج البلاغه

عزیز آل یاسین
انتظار فرج امام زمان (علیه السلام)

در روایات اهل بیت (علیهم السلام) ظهورامام عصر (علیه السلام) همچون زمان بر پایی قیامت به صورت ناگهانی معرفی شده است، لذا امید ظهور آن حضرت، در هر صبح و شام، وجود دارد و باید همواره منتظر قدوم مبارک آن عزیز بود. نکته ی قابل تأمل این است که، انتظارفرج، با تقوا قرین است نه با معصیت و پلیدی. بنابراین انتظار ظهور زمان (علیه السلام) باید همواره با طهارت جسم و روح باشد همین است که حضرت علی (علیه السلام) فرموده اند: «انسان منتظر مانند مجاهد فی سبیل الله است که در خون خود دست و پا می زند.» (1)
یکی از برکات انتظار فرج امام زمان (علیه السلام) گشایش در کارهای خودمان است. حتی وجود مقدس حضرت مهدی (علیه السلام) نیز در این خصوص به شیعیان و پیروان خود دستور داده اند: وأکثروا الدعاء بتعجیل الفرج فإن ذلک فرجکم. (2)
«برای تعجیل در امر فرج بسیاردعا کنید؛ زیرا گشایش شما در آن است.»
چشم ما حلقه صوت شام و سحر
هست پیوسته به فکر توبه در
همچو یعقوب زهجران پسر
این نوشتیم ز خونابه جگر
که ای فروزنده تر از ماه بیا
یوسف فاطمه از چاه درآ(3)

منابع:


1- بحارالانوار، ج68، ص 61.
2- کمال الدین، ج2، ص485.
3- سروده ی حضرت آیت الله سید ابوالحسن مهدی (دامت برکاته)

مواعظ جاوید
ایران تا آخر آمریکا را تحقیر خواهد کرد

اگر بخواهید کشور شما یک کشور مستقلی باشد که دیگران نتوانند در آن دخالت بکنند از خودتان باید شروع کنید. تمام خوف و ترس هایی که انسان دارد از دشمن، برای این است که خودش را می بیند. اگر چنانچه دید که خدا هست در کار، برای خدا دارد کار می کند، نمی ترسد، برای این که مقدرات دست اوست.
... این استقلالی که خدا به ما داده اگر عنایت اونبود کی می توانستیم ما این کار را بکنیم؟ چطور ما می توانستیم در مقابل این آشوب دنیا و این قدرت های شیطانی دنیا یک همچو رژیمی را که همه دنبال این بودند که حفظش بکنند، اگر خدا نبود شما با کدام قدرت می توانستید این کار را بکنید؟ اگر عنایت خدا و توفیق خدا نبود شما هم چطور می توانستید دست آمریکایی که دنیا را دارد می بلعد از کشورتان قطع کنید؟ از قراری شنیدم رئیس جمهور آمریکا گفته است که ایران ما را تحقیر کرد. این اول کار است، ایران تا آخر شما را تحقیر خواهد کرد.
... اگر عنایت خدا نبود کی می توانستید چنین کاری را بکنید که در دنیا نظیر ندارد و نشده است؟ اینها عنایت خداست این عنایت خدا را حفظ کنید و حفظش به این است که این کشوری را که به شما داده به آن خدمت کنید.
منبع:صحیفه ی نور، ج18، ص 215.

در محضر ولایت

ماه رمضان فرصتى براى رعایت بیشتر تقواست. چرا؟ چون ماه رمضان، ماه کفِ‌ّنفس و خویشتندارى است. حدّاقل آن، خویشتندارى از خوردن و آشامیدن و لذایذ جسمانى است؛ اما حداکثر آن، خویشتندارى از گناهان و خطاهاى اخلاقى و رفتارى است؛ آن هم در معناى صوم و وظایف ماه صیام هست و ما را به آن وادار و تحریض کرده‌اند. اگر روزه بگیریم، این خویشتندارى‌اى که در این ماه تمرین مى‌کنیم، ما را به همان تقوا و مراقبت نزدیک مى‌کند؛ چون از خود مراقبت مى‌کنیم تا از صراط مستقیم تخطّى نکنیم.
این خویشتندارى هم تمرین همین مراقبت است؛ یعنى تخطّى نکردن. وظیفه‌ى ما در فضاى ماه مبارک رمضان این است.
خداى متعال، برکات و رحمت خود را در ماه رمضان براى بندگان خود مقدّر و مقرّر کرده است. در روایت داریم که درهاى آسمان در ماه رمضان گشوده است؛ یعنى رابطه‌ى قلبى انسان با خدا در این ماه آسانتر از همیشه است. در روایت داریم که درهاى بهشت در ماه رمضان گشوده است؛ یعنى به برکت روزه و توجه و خشوعى که لازمه‌ى روزه است، فرصت و توفیق کار نیک براى انسان وجود دارد. البته فرصت به معناى تحقّق آنچه انسان از آن فرصت جستجو مى‌کند، نیست؛ اراده و دنبال‌گیرى و خواست و حرکتِ ما را لازم دارد. در هر حال این فرصت وجود دارد و ما مى‌توانیم از آن بهره ببریم و استفاده کنیم.
منبع: برگزیده بیانات مقام معظم رهبری در دیدار کارگزاران نظام جمهورى اسلامى ایران 20/8/81

شمیم هدایت
تعقل و دوراندیشی

در سوره ی شمس که از نظر اخلاقی یکی از بهترین سوره های قرآن است، خداوند متعال، پس از آن که قضیه ی قوم ثمود و سرنوشت شوم آنان را بیان می کند، در آخر کار می فرماید: «ولایخاف عقباها»(1) یعنی همه ی بدبختیهایی که این قوم بدان دچار گشتند، به خاطر آن بود که عاقبت اندیش نبودند و از سرانجام عمل خویش بیمناک نگشتند.
از نمونه های روشن عاقبت اندیشی این است که: انسان وقتی می خواهد چیزی بگوید، اول فکر کند، عاقبت آن را بسنجد، هدف و نتیجه و تبعات آن را در نظر بگیرد، اگر خوب است بگوید و انجام دهد و الا از گفتن و انجامش دست بردارد، تا به راه سعادت رهنمون گردد. در معارف روایی، عقل وسیله ی پرهیز از گناه و دوری جستن از عیوب(2)، و نیز وسیله ی عبادت خداوند و اکتسابی جفت(3) معرفی شده است.
... اگر تعقلی برای ما و جوانان ما نباشد، در عین این که دنیا و مافیها را هم داشته باشیم، انگار که هیچ نداریم. اگر از نظر تمکن مالی و از نظر وجاهت ظاهری هم در سطح خیلی بالا باشیم، باز بدون عقل و تفکر، این جلال و جمال، هیچ ارزشی ندارد. زیرا پست ترین صفات رذیله، در پیش اهل دل «حمق» است، یعنی حماقت، بی فکری، بی گدار به آب زدن و بدون عاقبت اندیشی کارکردن. در روایت ما، نداشتن و به کار نبستن عقل، از بالاترین مصیبتهاست، و کسی را که از نفع عقل محروم مانده، شقی و بدبخت می خوانند. لذا نیروی عقل برای تأمین آینده جوان، برای دستیابی به علم، برای حقیقت یابی و حقیقت جویی، برای عاقبت بخیری و برای رسیدن به سعادت فردی واجتماعی بسیار مؤثر بلکه یک ضرورت است.

پی‌نوشت‌ها:

1- سوره ی شمس، آیه ی 15.
2- حضرت علی (علیه السلام) غررالحکم، ج 68.
3- حضرت امام صادق (علیه السلام): اصول کافی، ج1، ص11.
منبع: اخلاق و جوان، حضرت آیت الله العظمی مظاهری (دامت برکاته)، صص 23- 22.

نکته های ناب

بهره برداری از زمان و استفاده از فرصتها
ارزش عمر، ارزش جوانی، ارزش وقت و زمان در فرهنگ اسلامی به نحو قابل توجهی مورد تأکید و عنایت قرار گرفته است. عمر و زمان به عنوان بهترین و ارزشمندترین فرصتهایی است که در صورت از دست رفتن، دوباره به دست نخواهد آمد. در روایات اسلامی و معارف دینی بر اهمیت و جایگاه زمان و فرصتها و همچنین استفاده ی بهینه و مطلوب از آن تأکید فراوان شده است. در این قسمت به تعدادی از آنها اشاره می کنیم:
ضایع کردن فرصتها باعث غصه است
کارها در گرو اوقات آنهاست
بر عمرت بخیل تر از درهم و دینار باش
هر کس به کارهی بی اهمیت مشغول شود، کارهای مهم را ضایع کرده استانسان فرزند همان ساعتی است که در آن قرار دارد- فرصتها همانند ابر زود گذرند. پس آنها را غنیمت شمرده و به سوی آنها بشتابید
پنج نعمت را قبل از پنج چیز غنیمت بدان، زندگی را قبل از مرگ، سلامتی را قبل از بیماری، فراغت را قبل از گرفتاری، جوانی را قبل پیری و غنا را قبل از فقر. (1)
قدر شناسی و استفاده از فرصتها، بهره برداری صحیح از عمر( به ویژه از دوران جوانی) و خودسازی یک وظیفه ی بسیار مقدس و ارزشمند است که می تواند مسلمین را در راه خیر و صلاح یاری داده، شخصیت انسانی آنها را ساخته و راه تکامل را به ایشان بیاموزد.

پی‌نوشت‌ها:

1- میزان الحکمه، ج 6، ص 539، و ج7، ص 284.
منبع: بهروه روی در فرهنگ اسلامی، حجت الاسلام دری نجف آبادی، صفحات 21 و 22.

دل نوشته

صدای پای بهار

حسین امیری
صدای پای بهاری دوباره، صدای پای بهاری همیشه می‏آید.
مدتی است پلکم می‏پرد؛ شاید خبر از میهمانی عزیز است.
مدتی است دلم برای آمدنش شور می‏زند.
می‏آید مثل هر سال؛ وقتی که خسته‏ایم، وقتی که داریم کهنه می‏شویم و سنگین و سخت و سربی.
می‏آید؛ به موقع می‏آید و هیچ وقت دیر نمی‏کند؛ با یک بغل گل محمدی راز و نیاز می‏آید؛ با گل دعای سحر و نسیم دم افطار؛ وقتی از گذر ایام به غفلت می‏رسیم، وقتی از عبور روزهای تکراری جاده دلمان برف‏گیر می‏شود و پاهای مسافر ایمانمان یخ می‏زند، می‏آید برای تازه شدن ما.
می‏گویم مثل بهار؛ چون بهار، بهانه‏ای برای تازه شدن است. می‏گویم بهار؛ چون بهار باده‏نوشان، مستی و فرزانگی است.
می‏گویم بهار؛ زیرا فصل شکفتن انسان است، چون گل‏هایی که در دامن کوه‏های سرسبز به بهانه عبور جویباری عاشق، می‏رویند.

در کوچه‏های ایمان

حمید باقریان
با آمدن رمضان، بوی عرفان در کوچه‏های شهر ایمان می‏پیچد.
فضای روحانی رمضان، فصلی است برای شکوفایی دل‏های عاشق، دل‏های تشنه حقیقت.
رمضان، ماه رهایی از فرش، ماه پیوند با عرش، ماه رسیدن به خانه دوست است.
می‏شود در فضای ملکوتی رمضان تکثیر شد و به «نورٌ علی نور» رسید.
طعم آبی رمضان، آسمانی از عشق را برای عاشقان طریقت به ارمغان می‏آورد.
در فصل نورانی رمضان، می‏شود به کانون روشنی از نور رسید. در رمضان می‏توان در لابه‏لای گل‏های توحید، در خانه همیشه روشن خورشید، در همه جای هستی، خدا را احساس کرد.
...و در رمضان، باید دل به دوست سپرد و مجذوب دوست شد.

یاد ابرار
جلوه اخلاص

در سال 1292 ش در آذر شهر سر آغاز زندگی شهید محراب آیت الله سید اسد الله مدنی رقم خورد . در حوزه ی علمیه ی یزد دروس دینی را فراگرفت .سپس به قم سفر کرد و در حو ه ی علمیه از محضر اساتیدی همچون آیات عظام کوه کمره ای ، خوانساری ، امام خمینی (رحمت الله علیهم ) بهره بُرد .
در چهل سالگی پس از زیارت خانه ی خدا به نجف عزیمت نمود و به تحصیل و تدریس پرداخت . پیش از نهضت ، سال 42 به مبارزه با بهائیت پرداخت . وی در کنار شهید نواب صفوی در مقابل افکار پوچ کسروی ها مقاومت کرد .
در سال های 51 -50 از جانب ساواک تبعید شد . پس از پیروزی انقلاب اسلامی در اولین انتخابات مجلس خبرگان از طرف مردم همدان به نمایندگی در این مجلس انتخاب گردید.
آیت الله مدنی هم چنان که در انقلاب اوّل ( سرنگونی حکومت پهلوی ) ودوّم ( تسخیر لانه ی جاسوسی ) تلاشگر خستگی ناپذیر صحنه ها بود در انقلاب سوّم ( خنثی ساختن توطئه ی لیبرالها وملّی گراها هم چون بنی صدر ) نیز نقش اساسی خود را ایفا کرد .
ایشان بعد از شهادت آیت الله قاضی طباطبایی از طرف امام راحل به امامت جمعه ی تبریز منصوب گردید.
در آن زمان عناصر ضد انقلابی ( حزب خلق مسلمان ) دست به اقداماتی مخرّب علیه انقلاب و ولایت فقیه زده بودند. عناصر این حزب روزی به خانه اش می ریزند وروزی محراب عبادتش را به آتش می کشند و روزی دیگر قصد جان وی را می کنند و روزی هم آب دهان به صورتش می اندازند !
با توجه به تهدید شدید حزبی ها مبنی بر ترک نماز جمعه ولی باز هم ایشان این سنگر الهی را حفظ نمودند و فرمودند : اگر من به مسجد نروم تضعیف روحیه ی مسلمانان کرده ام و من پیش خدا جوابی ندارم ، چه جوابی به خدای خود بدهم که اگر مسجد نرفتم به خاطر جانم بود می گوید اسلام وانقلاب از تو عزیز تر بود .
سر انجام در 20 شهریور سال 1360 بعد ازاقامه ی نماز جمعه در محراب مشغول عبادت بود که منافقی به سوی ایشان هجوم می برد . سپس صدای انفجار مهیب محراب عبادت را غرق خون می کند . واین آیت بصیرت تا منزل جانان عروج می کند .
منبع: گلشن ابرار ،ج2،ص847

حکایت ها و پندها
اجر بوسیدن پدر و مادر

مردی به حضور پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) رسیدو پرسید: «ای رسول خدا! من سوگند خورده ام که آستانه ی در بهشت را ببوسم، اکنون چه کنم؟» پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: پای ما در و پیشانی پدرت را ببوس، (یعنی اگر چنین کنی، به آرزوی خود در مورد بوسیدن آستانه ی در بهشت می رسی.)
او پرسید: اگر پدر و مادرم مرده باشند، چه کنم؟
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: قبر آن ها را ببوس.
هنگامی که حضرت ابراهیم (علیه السلام) برای دیدار پسرش اسماعیل، از شام به مکه آمد، فرزندش در خانه نبود و حضرت ابراهیم (علیه السلام) به سوی شام برگشت. وقتی اسماعیل به خانه بازگشت، همسرش آمدن حضرت ابراهیم (علیه السلام) را به اسماعیل خبر داد. اسماعیل به جست و جوی رد پای پدر پرداخت و جای پای پدرش را پیدا کرد و به عنوان احترام به پدر، جای پای ایشان را بوسید.
منبع: الاعلام قطب الدین حنفی ص 24.

معرفی کتاب


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط محسن یزدانی زازرانی 91/5/9:: 9:0 صبح     |     () نظر

درباره
صفحه‌های دیگر
پیوندها
لیست یادداشت‌ها
آرشیو یادداشت‌ها